2-13

مدیریت و رهبری در سازمان

مدیریت و رهبری در سازمان

تعریف مدیریت

مدیریت در حقیقت کنترل گروهی از افراد برای رسیدن به یک هدف مشخص است. در این راستا مدیران وظیفه رسیدگی به پروسه‌های برنامه‌ریزی، نظارت، هماهنگی، سنجش و حل مسائل را بر عهده دارند. به گونه‌ای که بتوانند به کمک آن‌ها به اهداف سازمانی دست یابند.

تعریف رهبری

رهبری یعنی توانایی تاثیرگذاری بر افراد یا گروه‌ها در جهت دست‌یابی به اهداف. یک رهبر، کسی است که روی افراد دیگر نفوذ می‌کند و آن‌ها را به پیروان خودش تبدیل می‌کند؛ البته، این نفوذ باید از راه و روش صحیح انجام شده باشد.

اهمیت رهبری در سازمان

کارکنان سازمان به مثابه کشتی‌های خالی هستند؛ آن‌ها تجربه، استعداد و دانش منحصربفردی دارند، ولی این وظیفه رهبری سازمان است که به آن‌ها سوخت تعهد و انگیزه را بدمد و آن‌ها را در مسیر هدف به پیش براند.

رهبر در سازمان

نقش رهبری در سازمان، یک نقش حیاتی است. رهبر:

جرقه شروع کار را می‌زند

رهبر کسی است که با کارمندان وارد ارتباط می‌شود و از همان ابتدای کار، سیاست‌ها و برنامه‌های سازمان را برای آن‌ها روشن می‌کند.

در کارکنان انگیزه ایجاد می‌کند

یک رهبر، نقش مشوق را در محیط کار ایفا می‌کند. او از طریق پاداش‌های نقدی و غیرنقدی، به کارکنان انگیزه می‌دهد و آن‌ها را نسبت به انجام وظایفشان ترغیب می‌کند.

اعتماد به نفس کارکنان را بالا می‌برد

اعتماد به نفس یک فاکتور مهم است که رهبر با نشان دادن اثرات تلاش‌های کاری کارکنان به آن‌ها، می‌تواند این حس را در آن‌ها تقویت کند. رهبر به شکلی شفاف، نقش کارکنان را به آن‌ها شرح می‌دهد و رهنمودهای لازم را به آن‌ها توضیح می‌دهد تا بتوانند به شکلی موثر، به اهدافشان جامه عمل بپوشانند.

در نتیجه این عمل، حس اعتماد به نفس در کارمندان افزایش می‌یابد. یک نکته مهم دیگر، این است که رهبر، باید به مشکلات کارکنان اهمیت بدهد، وقت بگذارد و به گوش شنوایی برای شکایات آن‌ها تبدیل شود.

در کارکنان روحیه و رضایت شغلی ایجاد می‌کند

رهبر، اعتماد کارکنان را جلب می‌کند و شورواشتیاق کار گروهی در جهت رسیدن به هدف را در آن‌ها زنده می‌کند.

هماهنگی ایجاد می‌کند

انگیزه اولیه یک رهبر، باید این باشد که از طریق ایجاد تطابق بین علایق فردی افراد و اهداف سازمانی، یک هماهنگی مناسب و موثر را در سازمان برقرار کند.

 

آیا مدیریت و رهبری در سازمان مهم است؟

مدیریت و رهبری در سازمان دو مفهوم مشابه و وابسته به هم هتند که امروزه اهمیت ویژه ای پیدا کرده اند. از نظر من آن چیزی که امروزه باید بسیار نگران آن بود، تفکر ” رهبری از بالاست “. تفکری  که در آن افراد ارشد سازمان خود را از همه جزئیات جدا کرده و جز به تصویر بزرگ، به چیز دیگری نمی اندیشند و فکر می کنند می توانند از طریق کنترل از راه دور به مدیریت دیگران بپردازند.


حتما بخوانید: ویژگی های رفتاری افراد تیم


 

نقش رهبری در سازمان

کلیدی‌ترین نقش‌ رهبری در سازمان را می‌توان در ۵ مورد زیر خلاصه کرد:

۱) در تمامی سطوح مورد نیاز است

رهبری، یک وظیفه است که در تمامی سطوح مدیریت نقش پررنگی دارد. مدیران شاغل در سطوح بالای مدیریتی، باید خودشان را به ویژگی‌های رهبری مجهز کرده و در تعامل و همکاری با کارکنان، نسبت به تعیین برنامه‌ها و سیاست‌ها اقدام کنند. مدیران سطح میانی، باید در اجرای برنامه‌های تعیین‌شده توسط مدیران عالی، از ویژگی‌های رهبری بهره ببرند.

۲) نماینده سازمان است

مدیری که به ویژگی‌های رهبری مجهز باشد، نقش نماینده را برای سازمان ایفا می‌کند. چنین فردی مشکلات سازمان را در سمینارها، کنفرانس‌ها و جلسات عمومی منعکس می‌کند. نقش رهبر این است که دلایل و اهداف تاسیس شرکت را به عموم اعلام کند، از انسجام گروهش دفاع ‌کند و همانند یک نگهبان، از منافع سازمانش محافظت کند.

۳) بین اهداف فردی و اهداف سازمانی، یکپارچگی ایجاد می‌کند

یک رهبر از طریق ویژگی‌های رهبری، می‌کوشد تا بین اهداف شخصی کارکنان و اهداف سازمان، هماهنگی و تطابق ایجاد کند. رهبر سازمان، تلاش‌های افرادش را همسو می‌کند تا همگی در کنار هم، موتور حرکت سازمان به اهداف را روشن نگه دارند. برای انجام این کار، رهبر باید بتواند نقش یک فرد تاثیرگذار را ایفا کند، جرقه اشتیاق برای همکاری را بین افراد شعله‌ور سازد و انگیزه رسیدن به اهداف را در آن‌ها زنده نگه دارد.

۴) از کارکنان درخواست پشتیبانی می‌کند

یک رهبر، در کنار این که وظایف مدیریتی را به عهده دارد، باید بتواند به عنوان انسان، از دیگران کمک بخواهد و از کارکنانش درخواست همکاری به عمل آورد. هر چه سطح شخصیت، هوش، بلوغ و تجربه رهبر بالاتر باشد، بهتر می‌تواند دست یاری به سوی افرادش دراز کرده و نتایج مثبتی خلق کند.

فردی که سمت رهبری سازمان را به عهده دارد، باید با آغوش باز از پیشنهادات استقبال کند و در صورت ارزشمند بودن، این پیشنهادات را در برنامه‌های شرکت پیاده‌سازی کند. مزیت چنین اقدامی، این است که تمایل کارمندان برای کار کردن بیشتر می‌شود و اشتیاق آن‌ها برای حل مشکلات سازمان، رو به افزایش می‌گذارد.

۵) نقش دوست، فیلسوف و راهنما را ایفا می‌کند.

یک رهبر، زمانی موفق خواهد شد که این سه بعد شخصیتی را در خودش پرورش بدهد. رهبر، مانند یک دوست، احساسات، نظرات و خواسته‌هایش را با کارکنان به اشتراک می‌گذارد. با کمک هوش و تجربه‌اش، به یک فیلسوف تبدیل می‌شود و هر زمان که کارکنان به کمک نیاز داشته باشند، رهنمودهای لازم را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد.

از طریق نظارت بر کارکنان و توصیف برنامه‌ها و سیاست‌های مدیران عالی به آن‌ها، نقش راهنما را برای اعضای گروهش ایفا می‌کند. گاهی اوقات نیز پیش می‌آید که لازم است رهبر در جایگاه مشاور ظاهر شود، یک رویکرد حل مساله را در پیش بگیرد و  با گوش دادن به مشکلات کارمندان، در جهت رفع آن‌ها تلاش کند.

 


حتما بخوانید: چگونه ذهنی آرام داشته باشیم؟

تمرین‌های بهبود تمرکز حواس


 

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *